چه بارون قشنگی میاد.الان اساسی توی حســـــــــّـــــــــم ، یاد یه شعر قشنگی افتادم که یکی از دوستام نوشته بود(شاعرش رو نمی دونم)حتما بخون.خیلی قشنگه...
پس تکلیف طاقت این همه علاقه چه میشود؟!
میدانم
حالا سالهاست که دیگر هیچ نامهای به مقصد نمیرسد
حالا بعد از آن همه سال، آن همه دوری
آن همه صبوری
من دیدم از همان سرِ صبحِ آسوده
هی بوی بال کبوتر و
نایِ تازهی نعنای نورسیده میآید
پس بگو قرار بود که تو بیایی و ... من نمیدانستم!
دردت به جانِ بیقرارِ پُر گریهام
پس این همه سال و ماهِ ساکتِ من کجا بودی؟
حالا که آمدی
حرفِ ما بسیار،
وقتِ ما اندک،
آسمان هم که بارانیست ...!
به خدا وقت صحبت از رفتنِ دوباره و
دوری از دیدگانِ دریا نیست!
سربهسرم میگذاری ... ها؟
میدانم که میمانی
پس لااقل باران را بهانه کُن
دارد باران میآید.
مگر میشود نیامده باز
به جانبِ آن همه بینشانیِ دریا برگردی؟
پس تکلیف طاقت این همه علاقه چه میشود؟!
تو که تا ساعت این صحبتِ ناتمام
تمامم نمیکنی، ها!؟
باشد، گریه نمیکنم
گاهی اوقات هر کسی حتی
از احتمالِ شوقی شبیهِ همین حالای من هم به گریه میافتد.
چه عیبی دارد!
اصلا چه فرقی دارد
هنوز باد میآید، باران میآید
هنوز هم میدانم هیچ نامهای به مقصد نمیرسد
حالا کم نیستند، اهلِ هوای علاقه و احتمال
که فرقِ میان فاصله را تا گفتگوی گریه میفهمند
فقط وقتشان اندک و حرفشان بسیار و
آسمان هم که بارانیست ...!
سلام ندای عزیز
وبلاگ ناز و جالبی داری
راستی از لطفی که به من داری ممنونم
وبلاگ شما رو در لینکم قرار دادم
همیشه موفق باشی
سلام
ممنون از اینکه به من سر زدی
خیلی خوشحال شدم تو هم خیلی زیبا نوشتی
بارون که می یاد همه رو چرا جو می گیره:D
http://www.nazanin.nst.ir/www/up.swf
شکنجه پنهان سکوت را اشکار کن
زیبا ترین حرفت را بگو
وهرگز هراس مدار از انکه بگویندسخن بیهوده می گویی
که حرف ما سخن بیهودگی نیست که عشق خود بیهوده نیست
عشق خود فرداست
خود همیشه است
سلام
من آپیدم منتظر نظر تو هستم منتظرم نزار
رویا سرزمین مناسبیست برای زندگی کردن وقتی هیچ توجیهی برای واقعیت وجودندارد ...